نقش خانواده، مدرسه و جامعه در بهداشت رواني


 

نويسنده:علي پور عليرضا توتکله-کارشناس ارشد برنامه ريزي درسي




 

مقدمه
 

منظور از بهداشت رواني، پيشگيري از پيدايش بيماري هاي رواني و سالم سازي محيط رواني است، تا افراد جامعه بتوانند با برخورداري از يک روح و روان متعادل، بطور طبيعي با عوامل محيط خود رابطه برقرار کرده، و در راه رسيدن به اهداف و مقاصد خود،موفق شوند.بهداشت رواني فقط به بيماران روحي و رواني محدود نمي شود، بلکه يک امر عمومي و همگاني است و کليه طبقات افراد جامعه اعم از کودک و بزرگسال، پير و جوان و زن و مرد را در برمي گيرد.اما مسئله بهداشت رواني در مورد کودکان و نوجوانان، که در حال رشد و تکامل هستند و هنوز شخصيت واقعي آنها به درستي تکوين نيافته است، اهميت بيشتري دارد، و بايد به طور ويژه مورد توجه قرار گيرد.اساساً خانواده، مدرسه و جامعه بايد، به گونه اي نقش خود را ايفا نمايند، که حتي المقدور افراد جامعه به بيماريهاي رواني مبتلا نشوند، اما اگر در اثر فشارهاي مختلف محيطي، ناراحتي هاي عصبي در افراد پديد آمد، جامعه بايد با پيشگيري هاي لازم کوشش نمايد، تا ناراحتيهاي عصبي افراد به بيماريهاي رواني تبديل نگردد.مسئله بهداشت رواني و بيماري هاي ناشي ازعدم رعايت آن بايد به شدت مورد توجه جامعه قرارگيرد، زيرا جامعه براي رشد و ترقي، نياز به انسانهايي دارد، که علاوه بر سلامت جسماني، از سلامت رواني کامل نيز برخوردار باشند تا بتوانند در سايه آرامش رواني، از عقل و انديشه خود، نهايت استفاده را ببرند و با انجام وظايف خود، در راه ترقي و پيشرفت جامعه، گام بردارند.از آنجا که منشاء بسياري از ناراحتيهاي عصبي و اختلالات رواني و رفتاري افراد، خانواده، مدرسه و اجتماع است، بنابراين، بايد در هر جامعه فعاليتهاي مربوط به بهداشت رواني و مسائل ناشي از آن در اولويت قرار گيرد و همه ارگانهاي مهم جامعه از قبيل مدارس، دانشگاه ها، مؤسسات آموزشي و ....در اين امر مهم و اساسي فعاليت مناسب و مستمر داشته باشند تا با برقراري ارتباط صحيح در جامعه و فراهم نمودن زمينه هاي لازم بهداشت رواني همگان بخوبي تأمين شود.

نقش خانواده
 

خانواده مهمترين پايگاه تربيتي کودک است.چگونگي محيط خانواده و ارتباط اعضاي آن با يکديگر،تأثير بسيارمهمي در رشد رواني وشخصيت کودک دارد.اکثر روانشناسان، متخصصان علوم تربيتي و جامعه شناسان عقيده دارند که بيشتر بيماريهاي رواني، اختلالات رفتاري،انحرافات و بزهکاري کودکان ريشه در خانواده دارد و به سنين و مراحل رشد اوليه آنها مربوط مي شود از اين رو بهداشت رواني افراد بايد از دوره کودکي و حتي قبل از آن، يعني از دوران جنيني مورد توجه قرار گيرد.در دوران جنيني حالات روحي و رواني مادر اثر فراواني در رشد جنين دارد.نقش پدر خانواده در اين برهه از زمان بسيار مهم و اساسي است، بنابراين بايد تلاش کند تا با ايجاد زمينه هاي مناسب و امکانات لازم آرامش خاطر همسرش را فراهم نمايد، زيرا در اين زمان همسر وي بيش از هر چيز ديگر به مهر و محبت و حمايت همه جانبه اونيازمند است.علاوه بر اين،عوامل ديگري مانند وضعيت اقتصادي خانواده،اعتقادات،آداب و رسوم،نگرانيهاي مادر در دوران بارداري،ضربه هاي وارده بر جنين، بيماريهاي دوران حاملگي، وضع جسماني و رواني مادر و نحوه تغذيه او در طول مدت بارداري مي تواند در سرنوشت کودک مؤثر واقع شود.
از نظر روانشناسي بررسي حالات روحي و رواني مادر در دوره حاملگي و ارتباط با اختلالات شخصيتي و رفتاري در افراد بسيار حائز اهميت است.زماني که مادر در دوران بارداري دستخوش هيجان، نگراني و اضطراب مي گردد، گردش خون جنين به شدت دچار اختلال مي شود و در نتيجه جنين فعاليت بسيار زيادي از خود بروز مي دهد.حال اگر نگرانيهاي مادر پي در پي و طولاني مدت باشد،بطور حتم ضايعات و عوارض ناگوار و عميقي را بر روي جنين بجا خواهد گذاشت.همچنين ضربه وارده بر نوزاد در زمان تولد و يا اگر نوزاد در هنگام تولد با کمبود شديد اکسيژن مواجه شود، قواي عقلاني و بدني او به شدت کاهش يافته و به عقب افتادگي حرکتي دچار خواهد شد.بعد از تولد کودک نيز تغذيه و محبت دو عامل بسيار مهم و اساسي در نگهداري و پرورش او تلقي مي گردند.کودکاني که به هر دليل از مادر دور نگه داشته مي شوند از لحاظ رشد و تکامل عاطفي، رواني، اجتماعي و عقلي با مشکل جدي مواجه هستند و درصد عقب ماندگي هوشي و مشکلات روحي و رواني و اجتماعي آنها به مراتب بيشتر از ساير کودکان است.
مسلماً اساس حالات رواني و عاطفي هر انساني از دوران کودکي او پي ريزي مي گردد، از اين رو عدم توجه به سالم سازي محيط زندگي کودک، بويژه از لحاظ رواني و عاطفي، باعث ايجاد مشکلات فراواني براي او مي شود.روانشناسان اعتقاد دارند، که محيط زندگي کودک رفتار بزرگترها و اطرافيان با او، نحوه ارتباط اعضاي خانواده با يکديگر، اعتقادات و تعصبات والدين، تعارضات موجود در محيط خانواده و وضعيت اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي حاکم بر آن اثرات قابل توجهي بر روحيه، رشد و تکامل شخصيت کودک دارد.مهر و محبت والدين به کودک امنيت رواني و عاطفي مي بخشد و اعتماد به نفس او را افزايش مي دهد و زمينه ورود وي را در جامعه و داد و ستدهاي اجتماعي و ارتباطات همه جانبه فراهم مي سازد.
برخي از رفتارهاي کودکان ظاهراً بي اهميت به نظر مي رسند و والدين توجه چنداني به آنها ندارند، مانند جويدن ناخن، مکيدن انگشتان، روياهاي وحشتناک، حسادتهاي زياد، کج خلقي، ترسهاي غيرعادي و ...که از نشانه هاي اختلال رفتاري است و اگر به موقع پيشگيري و درمان نشوند به تدريج به رفتارهاي ضداخلاقي و اجتماعي مانند انزواطلبي و افسردگي تبديل مي شوند.چنين کودکاني به درس، زندگي و روابط اجتماعي علاقه اي ندارند و اگر در شرايط حاد و پيچيده تري قرار بگيرند ممکن است به بيماريهاي رواني پيشرفته مبتلا گردند.يکي ديگر از عوامل اصلي در بهداشت رواني دوران کودکي احترام شايسته و مناسب به شخصيت کودک است.احترام کردن به کودک نشاط، شوق و اميد را در وي برمي انگيزد و باعث مي گردد که او داراي شخصيت مستقل و بااراده گردد.افرادي که در کودکي مورد تحقير،بي احترامي و بي مهري قرار گرفته اند در بزرگسالي معمولاً روحي ناآرام و متزلزل دارند و هميشه در زندگي خود احساس ناامني،درد و رنج واضطراب مي نمايند.دوره کودکي بهترين زمان براي رشد و يادگيري است.کودکاني که از لحاظ عاطفي و رواني سالم هستند بطور طبيعي از خود تلاش و کنجکاوي زيادي براي فهم امور و درک مسايل مختلف اطراف خود نشان مي دهند، بنابراين، اگر اشتياق و جستجوگري آنها جهت فراگيري به موقع درک گردد و به سؤالاتشان پاسخ مثبت، منطقي و درخور فهم آنها داده شود، بطور يقين موجبات رشد و تکامل ذهني، رواني و اجتماعي آنان به خوبي فراهم خواهد شد.بطور کلي علاقه نداشتن والدين به کودک و بي توجهي به نيازها و احتياجات او، رفتار تحقيرآميز و اهانت بار، راهنمايي نادرست، سرزنش مداوم، ظلم و ستم و سخت گيري هاي بيجا و يا برعکس مهر و محبت افراطي و حمايت بيش از حد از کودک از جمله عوامل مهمي هستند که در کودک ترس و وحشت، ناراحتي، عدم اعتماد به نفس، تزلزل روحي و رواني و اضطراب شديد و دائمي ايجاد مي کنند.اين عوامل هريک به تنهايي مي توانند بسياري از اختلالات رفتاري را در کودک پايه گذاري نمايند.در نتيجه مي توان گفت که خانواده ها، نقش بسيار مهمي در تربيت و پرورش کودکان دارند از اين رو بايد زمينه رشد صحيح شخصيت و تعادل رواني فرزندان خود را بخوبي فراهم نمايند، تا آنها بتوانند مستقل، بااراده و با اعتماد به نفس در جامعه زندگي کنند و در روابط داد و ستدهاي اجتماعي خود، روشي منطقي، متعادل و اصولي داشته باشند.

نقش مدرسه
 

بطور کلي مدرسه دو وظيفه يا کارکرد مهم در ارتباط با کودکان دارد.يکي ارائه آموزشهاي لازم و کافي که اين کار برعهده کادر آموزشي مدرسه يعني معلمان است که با استفاده از کتاب و ساير امکانات آموزشي مانند وسايل کمک آموزشي و تجهيزات آزمايشگاهي به امر تدريس مي پردازند.وظيفه ديگر مدرسه پرورش، تربيت و هدايت کودک است که براساس اصول انساني، اعتقادات، فرهنگ و فلسفه حاکم بر جامعه صورت مي گيرد.در امر آموزش کودک، همواره بايد به مسئله تربيت و پرورش او توجه دقيق داشت زيرا آموزش بدون تربيت راه به جايي نخواهد برد.يک کودک طبيعي حدود هيجده هزار ساعت از عمر خود را در مدرسه سپري مي نمايد و تحت تأثير معلمان، اولياء مدارس، برنامه ها و ارزشهاي خاص آنان قرار مي گيرد.از آنجا که بيشتر يادگيريهاي کودک بعد از سن شش سالگي است، بنابراين، مي توان گفت که مدارس نقش مهمي را در تربيت کودکان دارند.کودکان در مدارس با مسائل عاطفي و رواني متعددي مواجه هستند که مي توان آنها را به چهار دسته طبقه بندي نمود:
1-اختلالات رفتاري
مانند:گستاخي، نافرماني-قانون شکني، دزدي، شقاوت و بي رحمي، دروغگويي و فرار از خانه.
2-اختلالات عصبي
مانند:اضطراب،حساسيت زياد، گوشه گيري، غوطه ور شدن در فکر و خيال، احساس ناراحتي بيش از حد و عدم توجه به اطراف.
3-اختلالات رواني
مانند:انزوا طلبي افراطي، بي تفاوتي نسبت به محيط زندگي و افکار موهوم و بيهوده.
4-اشکالات درسي و آموزشي مانند:عقب ماندگي درسي، عدم تمرکز حواس، مشکلات شناختي، ذهني و شنيداري، نداشتن توانايي در بيان افکار،عقايد و سخن گفتن.
متأسفانه در بيشتر مدارس دنيا دانش آموزاني هستند که از مشکلات عاطفي، عصبي و رواني رنج مي برند.در مدارس کشور ما نيز تعدادي از کودکان نامتعادل، ناسازگار و بزهکار وجود دارند که بايد به موقع شناسايي شوند و به شکلي مناسب و شايسته مورد توجه و حمايت قرار گيرند تا بتوانند ساير کودکان مسير عادي و طبيعي زندگي خود را طي کنند.عدم توجه به مشکلات چنين کودکاني باعث مي شود که بتدريج ناهنجاريهاي اجتماعي، رفتارهاي ضداخلاقي و بزهکاري در آنها تشديد شود که در نتيجه از درس، مدرسه و زندگي بيزار شده و چه بسا ممکن است به اختلالات و ناراحتيهاي روحي و رواني مبتلا گردند.در دوران بلوغ مسائل بسيار مهمي در زندگي نوجوان مطرح مي شود که از مهم ترين آنها، تغييرات جسماني و رواني است.در اين دوره نوجوان ممکن است در نتيجه احساس انزواطلبي، خيالبافي، اضطراب شديد و تنهايي مرتکب اعمالي شود که عواقب خطرناک و مسئله سازي را براي او به دنبال داشته باشد.از نظر بهداشت رواني، شناخت تحولات روحي و رواني نوجوان در اين دوره بسيار حائز اهميت است.در اين مرحله از زندگي نوجوان، مشاوران، معلمان، اولياي مدرسه و والدين نقش مهمي را در ارشاد و راهنمايي او بر عهده دارند و همگي بايد تلاش کنند تا براساس دگرگونيهاي جسماني، تحولات روحي و رواني و کيفيت رشد عاطفي، اجتماعي و اخلاقي نوجوان او را به سوي يک زندگي ايده آل و با نشاط هدايت نمايند.
رفتار اولياء مدارس، معلمان و والدين بايد با کودک و نوجوان بسيار دوستانه و توأم با احترام باشد.و همچنين بايد آنها را به داشتن افکار، عقايد، رفتار، برنامه ريزي و اخذ تصميم صحيح تشويق کنند تا از اين طريق بتوانند زمينه استقلال آنان را فراهم نمايند.در برخي موارد، سخت گيري و شدت عمل والدين و اولياي مدارس سبب مي شود که زمينه عصيان، پرخاشگري و ستيزه جويي کودک و نوجوان در جامعه فراهم شود بنابراين، والدين و اولياي مدارس بايد با توجه به نتايج ناگواري که ممکن است از سخت گيريهايي بي مورد حاصل شود از اقدام به آن جداً پرهيز نمايند و آخر اينکه عدم توجه به نيازهاي واقعي کودک و نوجوان ممکن است او را به انواع بزهکاريها و انحرافات گرفتار نمايد از اين رو لازم است اولياي مدارس و بويژه معلمان، علاوه بر نظارت و توجه به پيشرفت تحصيلي دانش آموزان به مسائل عاطفي، روحي و رواني و اخلاقي آنها نيز عنايت کافي داشته باشند و در صورت مشاهده مشکلاتي در اين زمينه با روشهاي معقول، منطقي و مناسب نسبت به حل و فصل آنها اقدام نمايند، تا بدين وسيله بتوانند هرچه بيشتر، بهتر و سريعتر بهداشت رواني دانش آموزان را تأمين کنند.

نقش جامعه
 

جامعه براي حل مشکلات موجود و رسيدن به اهداف موردنظر خويش نياز به افرادي دارد که از لحاظ علمي و تخصص به درجات بالايي رسيده باشند.افرادي که توانايي توليد و آفرينش داشته مستقل و با اعتماد به نفس باشند از قدرت تصميم گيري صحيح و منطقي برخوردار بوده مقلد و پيرو ديگران نباشند.اگر جامعه اي خواهان پيشرفت و ترقي در زمينه هاي مختلف است، بايد به تربيت چنين افرادي بپردازد و براي پرورش اينگونه افراد بايد به مسائل بهداشت رواني آنها توجه لازم را داشته باشد از اين رو، ارائه خدمات بهداشت رواني که هدف آن سالم سازي محيط رواني اجتماع و تأمين نيازهاي رواني افراد است، از اهميت زيادي برخوردار خواهد بود.جامعه هم مانند خانواده نقش بسيار مهمي در پيشگيري از مشکلات و اختلالات رواني افراد دارد از اين جهت بايد با همه توان و امکانات در اين زمينه تلاش نمايد.جامعه بايد براي اجراي برنامه هاي بهداشت رواني از همه ارگانها و نهادهاي خود بهره گيرد،تا بتوانند در اشاعه و گسترش بهداشت رواني که در مرحله اول اهميت قرار دارد موفق باشد.مهمترين ارگانهايي که جامعه مي تواند در اجراي برنامه هاي بهداشت رواني خود از آنها کمک بگيرد شامل آموزش و پرورش، انجمن هاي اولياء و مربيان، سازمان تدوين کتب درسي و رسانه هاي گروهي است.

1-آموزش و پرورش
 

موسسات آموزش رسمي که شامل کودکستان، دبستان، مدارس راهنمايي و دبيرستان است نقش بسيار مؤثري در بهداشت رواني دانش آموزان دارند براي ايفاي صحيح چنين نقشي در درجه اول بايد مربيان و اولياي چنين موسساتي از سلامت رواني کامل برخوردار باشند تا بتوانند آگاهانه و صميمانه با مشکلات و مسائل عاطفي و رواني دانش آموزان برخورد نمايند.
اولياء و مربيان مدارس اعم از آموزگاران، دبيران، مشاوران و ساير دست اندرکاران آموزشي بايد با توجه به فرايند رشد دانش آموزان در دوران کودکي و نوجواني راهکارهاي مناسبي را در جهت ارائه خدمات بهداشت رواني به آن ها عرضه نمايند و به مسائل رواني و عاطفي شاگردان به دقت توجه کنند تا از اين طريق بتوانند به کمبودها، نواقص و نيازهاي عاطفي و رواني آنان پي ببرند.براي گسترش هرچه بيشتر بهداشت رواني در بين دانش آموزان، مدارس بايد به امکانات، تجهيزات و کادر بهداشت رواني کار آمد و ماهر مجهز باشند و ضمن بهره برداري از منابع بومي و محلي شيوه هاي استفاده و برخورداري از امکانات و تسهيلات بهداشت رواني را به دانش آموزان ارائه دهند.علاوه بر اين، مربيان و اولياء مدارس بايد به بررسي مشکلات و موانع مربوط به يادگيري دانش آموزان نيز بپردازند و ضمن رفع مشکلات و نارسائيهاي آموزشي و درسي موجود زمينه هاي لازم و مناسب را جهت رشد استعداد و خودشکوفائي آنان فراهم سازند.

2-انجمن هاي اولياء و مربيان
 

وظيفه اين انجمن تلاش مستمر و همه جانبه در جهت برطرف کردن مشکلات عاطفي، رواني، آموزشي و تربيتي شاگردان و بهبود ارتقا سطح کيفي بهداشت رواني آنها است.انجمن اولياء و مربيان بايد مسائل، مشکلات و وضعيت خانوادگي دانش آموزاني را که داراي اختلالات رفتاري هستند مورد شناسايي و بررسي قرار دهد و نسبت به رفع يا به حداقل رساندن آنها اقدام کند.اين انجمن بايد به نهاد خانواده اهميت زيادي بدهد و بخصوص با برگزاري کلاسهاي آموزش خانواده، والدين را با شيوه هاي مناسب تربيتي آشنا کند.در آموزش خانواده، والدين ضمن شناخت مفاهيم بهداشت رواني در چارچوب اصول و موازين اخلاقي، مذهبي، فرهنگي و اجتماعي بايد بتوانند مفاهيم گوناگون بهداشت رواني را با توجه به دوران مختلف رشد فرزندان خود به نحو شايسته اي بکار گيرند.همچنين انجمن اولياء و مربيان بايد در روشهاي تربيتي خود از شيوه تنبيه و پاداش نيز به شکل مناسب و بطور مستمر استفاده کند چون اين روش تا حدود زيادي مي تواند نقش بسيار سازنده اي در کاهش اعمال نابهنجار، ضد اجتماعي و اخلاقي دانش آموزان داشته باشد.
علاوه بر اين، انجمن اولياء و مربيان نقش بسيار مهمي در برقراري ارتباط صميمانه و مستمر در زمينه هاي مختلف و بويژه آموزشي و تربيتي بين مربيان مدارس و اولياي دانش آموزان دارد.اين نوع ارتباط مي تواند بسيار مفيد و سازنده واقع شود و موجبات رشد و ترقي دانش آموزان و شکوفايي استعدادهاي نهفته آنها را به خوبي فراهم نمايد.
اما مهمترين مسئله اي که در زمينه تربيتي کودکان مطرح است، هماهنگي هاي لازم بين الگوهاي تربيتي خانه و مدرسه است.چون اگر کودک بين الگوهاي تربيتي خانه و مدرسه تضاد و مغايرتي مشاهده کند قطعاً به دام شک و ترديد گرفتار خواهد شد و نمي تواند بين دو الگوي تربيتي خانه و مدرسه يکي را انتخاب کند.اين دوگانگي در الگوهاي تربيتي بدترين وضعيت روحي و رواني را براي کودک فراهم مي کند.در اين حالت کودک دچار تزلزل روحي و عاطفي مي شود،نمي تواند به درستي تصميم بگيرد و انتخاب کند.اين مسئله يکي از مهمترين نکات تأثيرگذار در بهداشت رواني دانش آموزان است که انجمن اولياء و مربيان بايد به آن توجه لازم را داشته باشد و با ايجاد هماهنگي و همنوايي بين الگوهاي تربيتي خانه و مدرسه زمينه تربيت صحيح و شايسته دانش آموزان را فراهم نمايد.نکته آخر اينکه انجمن اولياء و مربيان مي تواند با برقراري و تشکيل جلسات و سمينارهاي مختلف از متخصصان علوم تربيتي، روانشناسي و غيره دعوت بعمل آورد تا با ايراد سخنراني و بحث هاي علمي درباره بهداشت رواني در حوزه هاي گوناگون آموزش و پرورش، اهميت بهداشت رواني در مدارس و موسسات آموزشي را هرچه بيشتر و بهتر براي همگان، بخصوص والدين و مربيان آشکار سازند تا اين مسئله بتواند مورد توجه لازم و اولويت کاري همه ارگانهاي ذيربط قرار گيرد.

3-سازمان کتابهاي درسي
 

سازمان کتابهاي درسي يکي ديگر از ارگانهايي است که مي تواند در گسترش بهداشت رواني در مدارس نقش بسيار مهمي را ايفا کند.کارشناسان اين سازمان مسئوليت تهيه و تدوين محتواي کتابهاي درسي در دوره هاي مختلف تحصيلي را بعهده دارند،از اين رو بايد به منظور تحقق اهداف موردنظر جامعه در جهت اشاعه اصول و مفاهيم بهداشت رواني در سطح همگاني اين مفاهيم و راهکارهاي نيل به آن را بطور مناسب و قابل فهم در محتواي کتابهاي درسي و در کليه دوره هاي تحصيلي از پيش دبستاني تا دبيرستان بگنجانند تا دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصيلي، با مطالعه اين رهنمودها، شيوه هاي مقابله با مشکلات، ناملايمات و شکست هاي احتمالي را بياموزند و بتوانند با اعتماد به نقش بيشتر مسير رشد و تکامل خود را بطور طبيعي طي کنند در آرامش روحي، تعادل و امنيت رواني زندگي نمايند و به آينده اي روشن و زيبا اميدوار باشند.

4-رسانه هاي گروهي
 

رسانه هاي گروهي اعم از راديو، تلويزيون، روزنامه ها، مجلات و ساير نشريات نقش بسيار عمده اي در ترويج بهداشت رواني در بين گروه هاي مختلف اجتماعي و عموم مردم دارند و بايد اين وظيفه خود را به درستي انجام دهند.رسانه هاي گروهي بخصوص راديو و تلويزيون بايد مسائل مربوط به بهداشت رواني در خانواده، مدرسه، اجتماع و اختلالات و مشکلات ناشي از عدم رعايت آن را دقيقاً موردبررسي و تجزيه و تحليل قرار دهند.براي انجام اين کار بايد به تهيه و تدارک برنامه هايي بپردازند که بطور مستقيم و غيرمستقيم مسئله بهداشت رواني را براي خانواده ها مطرح نمايند و با آگاهي دادن به والدين آنها را در انجام صحيح اين مسئوليت ياري کنند.برنامه هايي که راديو و تلويزيون به منظور آشنايي جامعه با مسئله بهداشت رواني ارائه مي دهند بايد در سطح آگاهي و درک همه مردم باشند و اطلاعات لازم و کافي را در اختيار آنها قرار دهند تا والدين، مربيان، مسئولين و بطور کلي همه گروههاي اجتماعي با مسئله بهداشت رواني برخوردي مناسب و شايسته داشته باشند و بويژه مسئله بهداشت رواني مدارس را جدي بگيرند.
نشريات مختلف هم بايد با چاپ مقالات و آثار مربوط به بهداشت رواني هرچه بيشتر آگاهي مردم را در اين زمينه افزايش دهند.
منابع:
1-حکمت، سيمين و همکاران(1364):بهداشت عمومي، دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي.
2-پورعليرضا توتکله، علي( 1386):«خانواده و سلامت رواني کودک»مجله اطلاعات علمي، شماره 331، 50-52.
3-شعاري نژاد، علي اکبر(1364):روانشناسي رشد، چاپ چهارم،انتشارات اطلاعات.
منبع:اطلاعات علمي، شماره 9.